کد مطلب:148553 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:168

مخالفت با ولیعهدی یزید و وصیت معاویه
معاویه پسر ابوسفیان (كه بر هر دوشان لعنت باد) در زمان خلافت عثمان، از استاندارهای او در شام و نواحی آن بود و در آن جا چون یكی حاكمی خود سر حكومت می كرد.

و پس از مرگ عثمان كه در سال 36 هجری اتفاق افتاد، مردم از هر سو به اطراف امیر مؤمنان علی علیه السلام آمدند، و با او به عنوان خلافت، بیعت كردند.

ولی دنیاپرستان، در حكومت علی علیه السلام جنگها برافروختند نخست ناكثین (بیعت شكنان) جنگ جمل را در بصره پدید آوردند، سپس معاویه و طرفدارانش جنگ صفین را كه 18 ماه طول كشید به وجود آوردند، و سپس نهروانیان كوردل، جنگ نهروان را به پیش آوردند، سرانجام علی علیه السلام پس از چهار سال و نه ماه و چند روز خلافت در 21 رمضان سال 40 هجری به دست یكی از خوارج نهروانی (عبدالرحمن بن ملجم) در محراب عبادت به شهادت رسید.


معاویه با قدرت بیشتری به میدان آمد و با نیرنگهای مختلف و تهدیدها و تطمیعها، موجب شد كه امام حسن علیه السلام صلح پیشنهادی معاویه را (كه یك آتش بس موقت برای ترك جنگ بود، تا امام با به دست آوردن فرصت به جمع و گردآوری سپاهش بپردازد، بپذیرد.

معاویه در حدود چهل سال در شام حكومت كرد و سرانجام در نیمه رجب سال 60 هجری از دنیا رفت. [1] .

معاویه فرزند ابوسفیان و هند جگرخواره، در این مدت جنایات بی شماری انجام داد و به نام اسلام، بزرگترین ضربه ها را بر پیكر اسلام وارد آورد.

در صلحنامه ای كه با امام حسن علیه السلام امضا كرده بود، پنج شرط زیر وجود داشت:

1- معاویه طبق قرآن و سنت و روش خلفای شایسته رفتار كند.

2- حسن و حسین علیهماالسلام آزاد باشند.

3- مردم به خصوص شیعیان و دوستان علی علیه السلام و آل علی علیهماالسلام آزاد باشند و مورد آزار قرار نگیرند.

4- سب و بدگویی به حضرت علی علیه السلام برداشته شود.

5- معاویه برای خود خلیفه و جانشین تعیین ننماید.

اما وقتی معاویه بر گرده ی مردم سوار شد، گفت:

شرطت للحسن شروطا و كلها تحت رجلی؛ به


شرایطی با حسن علیه السلام تعهد كردم، همه ی آنها زیر پایم. [2] .

یكی از كارهای زشت او این بود كه در زمان خود، از مردم برای یزید بیعت گرفت و برای اولین بار، بدعت «ولیعهدی» را به داخل اسلام آورد و برای این كار مسافرت به حجاز كرد و مخالفان را سخت، تهدید نمود و با انواع نیرنگها ولیعهدی یزید را در ظاهر تثبیت نمود.

حتی بعضیها می نویسند: یكی از مخالفان، عایشه بود، معاویه با نقشه ی شیطانی عجیبی اواخر شب، عایشه را به چاه انداخت و او را كشت، ولی وانمود كرد كه او خودش به چاه افتاده است. [3] .

به قول حكیم سنائی شاعر معروف اهل تسنن:



عاقبت هم به دست آن یاغی

شد شهید و بكشتش آن طاغی



آنكه با جفت مصطفی زین سان

بد كند مرو را تو مرد مخوان



افرادی مانند امام حسین علیه السلام به شدت با پیشنهاد ولایت عهدی یزید مخالفت كردند، عبدالله بن عمر، عبدالله بن زبیر و عبدالرحمن بن ابوبكر جزء مخالفان بودند.

وقتی معاویه در بستر مرگ قرار گرفت پسرش یزید را به طور محرمانه به حضور طلبید، و به او گفت: «پسرم! من همه ی رجال و بزرگان و شخصیتها را رام كردم و از آنها برای خلافت تو، امضاء


گرفتم و در این مورد مسافرتها نمودم و سلطنت را در اختیار تو قرار دادم، ولی در مورد سه نفر در رابطه با خلافت تو، ترس دارم كه با تو مخالفت خواهند كرد و این سه نفر عبارتند از: عبدالله بن عمر، عبدالله بن زبیر و حسین بن علی علیه السلام.

اما «عبدالله بن عمر» او با تو است او را نگه دار و كنار نگذار: اما «عبدالله بن زبیر» اگر به او دست یافتی بدنش را قطعه قطعه كن، زیرا او مثل شیر می خواهد تو را بدرد، و اگر فرصتی به دستش نیامد همچون روباه كه با سنگ رفتار می كند با تو رفتار خواهد كرد.

و اما «امام حسین علیه السلام» مقامش را نسبت به رسول خدا صلی الله علیه و اله می دانی، او گوشت و خون پیامبر صلی الله علیه و آله است و می دانم كه مردم عراق ناگزیر بسوی او می گروند، ولی او را تنها می گذارند و برنامه ی او را تباه می سازند، اگر به او دست یافتی حق و مقامش را بشناس و او را بازخواست مكن، با توجه به اینكه یك رشته خوشی نیز با او داریم، حتما بپرهیز كه با او برخورد بد داشته باشی و یا او از تو كار بدی ببیند. [4] .


[1] تتمةالمنتهي، ص 25.

[2] مدرك قبل، ص 35.

[3] كامل بهايي، باب 27، فصل 16، ص 456.

[4] بحار، ج 44، ص 311.